امروز در
پاکت می نویسم، با آهی جانسوز:
دادا(مادربزرگم) از میان ما رفت، به یکباره و بی درد .
عید سیاه امسال سببی شد که برای اولین بار
همه پسران و دخترانش، نوه ها و خواهرانش را یکجا ببیند
و به هنگام اذان ظهر به دیدار حق برود .
بدون مریضی! به یکباره و بی درد اما پر از غم .
غصه سیل امسال را میخورد،
اما تقدیر رقمی زد، بد . پرپر شد و سیل اندوهش همه ما را برد،
خصوصا من، بزرگترین نوه اش .
غم نبودنش به قدری سنگین است که توان نوشتن به قلم نیست،
نقطه این یادداشت را می گذرام، بلکه خاکی بشود، سرد کند جانم را .
غروب: ۲۰فروردین ماه ۱۳۹۸/ ساعت ۱۳:۲۰
"امیرمحمدحسینی"
درباره این سایت